پناهنده گان افغان، مسأله انتيگراسيون و چگونگی تطابق فرهنگی با جامعه هالنـــــــــد
ص،وفا ص،وفا


انتيگراسيون چيست؟ : ( integration ) , ( integratie) اين واژه در لغت نامه يافرهنگ هلندی – فارسی که از جمله کارکردهای آقای افشين افگاری پژوهشگر ايرانی الاصل است به معنای " هم رنگ جماعت شدن" ،" بااجتماع پرورش کردن ( يافتن) "آمده است که مقصد آن ممکن تلفيق يا انطباق اجتماعی باشد. انتيگراسيون در يکی از واژه نامه های پيشين هالند ؛ ( زيست باهمی، هماهنگی،همگونی،باهم يکجا بودن و همچنان هارمونيکا ) توصيف شده است. برداشت معمول ازآن همانا تحقق " پروسه شهـــــروندی" در هالنداست، که دربرگيرنده معرفی وترويج جهات مثبت کلتورو عنعنات پسنديده کشور هالند در بين پناهنده گان و مهاجران منجمله افغانها، و همچنان تاثير متقابل فرهنگ بيگانه در کشور ميزبان ميباشد.که ميتوان آنرا طور فشرده تطابق فرهنگی نيز ناميـــــــــد؛
مسأله فرهنگ و مهاجرت انسانها : فرهنگ آدمی رفتارها،کردارها و هنجارهای اوست که از آئين ها،رسمها و نگرشهای پيشين او منشأ ميگيرد.اين همه را جامعه پديد می آورد، رشد و تکامل ميدهد، وازنسلی به نسلی واز سينه ای به سينه ای انتقال می يابد. در اين روند انسان می آموزد وبه داشته های خويش می افزايد، فرهنگ با شخصيت انسانی آميزش تنگاتنگ وماهوی ودر عين حال رابطهء دوجانبه و متقابل دارد. همانطوری که فرهنگ شخصيت را رشد ميدهد و اورا به آگاهی هائی ميرساند، به همان ميزان خود شخصيت نيزدررشد و شگوفائی و غنای فرهنگی جامعه خويش نقش بسزائی را بجا ميگذارد. شخصيت و فرهنگ دو واقعيت متمايز ودر عين حال جدائی ناپذير اند، بدين منوال شخصيت فرد به فرهنگش وابســـــته است، هرگاه انسان رخت سفر به بندد و به يک سکنای ديگر رحل اقامت افگند، فرهنگ وی که شامل هنجارها،کردارها و پندارهای اوست ، جزء بدن معنوی اش بوده و باوی انتقال می يابد. چون تاريخ بشريت، تاريخ مهاجرت ها، بیجاشدنها تبعيد ها و جلاوطن های فراوان است ، بنأ اين داستان ، قصه ای دنباله دار است که نه تنهادر عصر کنونی وجود دارد، بلکه از ادوار پيشين به ارث مانده و سينه تاريخ مملو از چنين اندوخته ها و تجارب آشنا وگاهی نا آشناست. برای شناخت چنين پديده ها نيازمندی محسوس است تا جوانب گوناگون آن مورد بررسی و کاوش قرار گيرد؛ در رابطه به مسأله انتيگراسيون و تطابق فرهنگی نخست بايد ديد که قوانين جهانی و قوانين کشور هالند درعرصه حقوق بشری، مسايل پناهنده گی و موضوع خارجی ها چه مکلفيتها ، روابط و ضوابطی را پيشکش و بميان آورده است، بعداز آن ممکن خواهد بود تا پيرامون مسأله تطابق فرهنگی ، هماهنگی ها ، تفاوت ها و بررسی وضعيت پرداخت: جنبه های حقوقی قضيه و اثرمندی قوانين زيربط : نخست ارزشهای جهانی مانند؛ برابری انسانها، حفظ حيثيت و حقوق فردی آنان، انتخاب محل اقامت، ترک مؤطن اصلی وجستجوی محل امن وپناهگاه در کشورهای ديگر،حق عبور ومرور آزادانه در کشورهای مختلف، تشکيل و وحــــدت خانواده، آزادی فکروبيان، حق تشکيل آزادانه مجامع، اتحاديه ها، اجتماعات مسالمت آميز، دريافت جايگاه فرهنگی اش، حق تامين سطح زنده گی وسلامتی شخصی و خانواده گی – که شامل مراقبتهای پژشکی و خدمات لازم اجتـــــــــــماعی ميباشد،حق آموزش و پرورش و ساير چنين حقوق که بيشترين آنها در اعلاميه جهانی حقوق بشر، ميثاقها،مقاوله ها، و پروتوکولهای بين المللی بازتاب يافته است و با امضأ و الحاق بدان الزامات حقوقی و بعضأ اخلاقی را بدوش کشورها و اشخاص ميگذارد ، مطرح بحث است ؛ در طرح ها ، قوانين و مقررات پناهنده گی در کشور هالند بايد ديد که چنين قوانين تا چه حـــــد پاسخگوی ارزشهای جهانی حقوق بشر بوده و توانسته است هماهنگی خود را بدان حفظ کند. توجه به اين نکته ياری ميرساند تا به ماهيت و کرکترستيک قوانين و مقررات اين کشور پی برد، ودر نتيجه ؛ سجايا و خلا های آنرا از همديگر تفکيک نمود. قانون جديد خارجی ها مصوب 23 نوامبر 2000 (ع) و همچنان مقرره ای تجديد وحدت يا تشکيل خانواده که جاگزين لايحه های کمتر سختگيرانه پيشين گرديد، به گفته ای داکتر بوخورس يکتن از وکلای مدافع برجسته هالند"قانون افزايش رنج و انده پناهنده گان است " هدف اين قانون تسريع جريان بررسی در خواست های پناهند ه گی خوانده شده و بــــدين بهانه دادن حق پناهنده گی که در گذشته معمول بود ، در تاق نيسان گذاشته شده و حتا مورد الغأ قرار گرفته اســـــت، طبق اين قانون ولو که در خواست پناهنده گی يک شخص، در مرحله اول از ضرب تاپه " بی اساس بودن" جـــان بــــه سلامت ببرد، به شخص مذکور الی سه سال اجازه اقامت مؤقتی داده ميشود و ِصرف بعداز طی اين مرحـــــله است که بررسی امکانات اعطای اجازه نامه اقامت نامحدود به اين فرد آغاز شده ميتواند. پروفيسور ( تون- اولترمان ) استاد دانشگاه هراسموس روتردام در شماره 25 فبروری 2000 (ع) نشـــــــــريه ای حقوقی هالند چنين می نويسد: " با قانون جديد ميتوان شرايط نا گواری را برای خارجی ها انتطار داشت " مثال برجستۀ فشار بر پناهنده گان که به وسيله اين قانون تعميل ميگردد؛ عبارتست از توسعه صلاحيت اداری وزارت عدليه است که از امتناع اعطای اجازه نامه مؤ قت به يک پناه جو تا بازپس گرفتن اجازه اقامت قبلا ً اعطأ شده را در بر ميگيرد. در نتيجه بسا پناهنده گان به بلا تکليفی و سرگردانی موأجه بوده که نمونه بارز آن مکلفيت حاضری روزانه و هفته وار نزد پوليس خارجی ميباشد. که ياد آور شرايط اختناق رژيمهای امير عبدالرحمن خانی و هاشم خانی وجو مسلط استخباراتی آنزمان در افغانستان است ، که تبعيد شده گان سياسی هفته وار معاش ( پنج روپيه گی ) بخور و نمير خود را در بدل حاضری روزانه به کوتوال ها و قومندانی های امنيه ولسوالی ها و علاقه داری ها دور دست بدست می آوردندو به حيات جبری در تبعيد گاهها بسر ميبردند. داکتر بوخورس حقوقدان هالندی در تظاهرات 3 جون 2000 که عليه تشديد سختگيرانه پاليسی پناهنده گی در شـــــهردن هاخ داير شده بود، ضمن سخنرانی اعتراض آميز خويش براين قانون در جهت دفاع از پناهنده گان چنين گفت: " پناهجويانی که وارد هالند می شوند، بعد از مدت کمی به اين حقيقت پی ميبرند که اميد شان برای کسب امنيت درهالند، سرابی بيش نيست، به عوض امنيت و آرامش با انبوهی از دشواری ها، درد والم مواجه می شوند. وضع نا به سامان کمپها از نظر هيچکس پوشيده نيست. شيوع امراض روانی وجسمی در ميان پناهجويان متناسب به دورۀ بی سرنوشتی شان شدت می يابد، امراض روانی ناشی ازاين وضع را، متخصصين درمان روانی، بنام امراض ناشی از نادرستی در اجراآت عدلی نامگذاری کرده اند. چه طولانی شدن دورۀ بی سرنوشتی به ذات خود قادر به ديوانه ساختن انسان است" چنين برداشت يک حقوقدان و وکيل مدافع دلسوز که تجارب بعد از تطبيق قانون مذکور آنرا صحه گذاشت. نمــــــــونۀ برجسته ای از برخورد نادرست عدلی ميباشد، چنانچه همين اکنون جمع کثيری از پناهنده گانی که تعيين سرنوشت نــه شده اند، و يا با برخوردهای غير مسئولانه به واکنشهای منفی مواجه شده اند ، به امراض ( ديپرس) و روان افسرده گی های گوناگون گرفتار ودست وپا ميزنند. مقرره ای " تجديد وحدت خانواده يا تشکيل خانواده" که بر مبنای آن خارجی ها و هالندی های مقيم اين کشور بايد بتوانند خانواده يا همسرشان را که در خارج از هالند بسر ميبرند ، به هالند بياورند. از جمله ای آنعده دستور نامه ها و قوانينی است ، که دست و پای پناهنده گان و مهاجران را در خصوص پيوستن به خانواده بسته و آنقدر سختگيرانه است ؛ کـــــه خارجی هالندی شده ،ترجيع ميدهد تا خانواده اش را منيحث پناهنده ، طور غير قانونی وارد اين کشور سازد ؛ هرچند بسا مثالهائی وجوددارد که چنين خارجی ها به دشواری هائی عديده ای تا سرحد زندانی شدن اعضای خانواده شـــــان مواجه شده اند. اشاره ای بالا به جنبه های حقوقی قضيه کمک ميرساند، تا مسأله تطابق فرهنگی را در بستر آن مورد پژوهش قرار داد.
تطابق فرهنگی ميان هالندی ها و خارجی ها: پذيرش و قبولاندن فرهنگ کشور ميزبان در تدابير و اقدامات گوناگون تجلی می يابد، تصويب قوانين حقوقی در مورد خارجی ها يکی از وسايلی است که اين پروسه را قانونمند ساخته و مکلفيتهائی را بدوش ديگران می گذارد. کَـشـــــور ميزبان بنابر امکاناتی که در اختيار دارد در تعيين نوع رابطه خود با مهمان، ابتکار عمل را بدست داشته و مســــــاعی بخرچ ميدهد تا خارجی ها آنرا رعايت کنند. اما اين بدان معنا نيست که خارجی ها و مهاجرين در اين ميان نقش خنثی گرفته و راه را برای گسترش نقش ميـــــزبان هموار کنند. قدر مسلم آنست که در ايجاد فرهنگ چند مليتی کشور ميزبان نقش اساسی را ايفا می کند و پذيرش فرهنگ جديد توسط کشور ميزبان به چند صورت روی ميدهد: در حالت اول کشور ميزبان از هرگونه همرائی و همياری و نرديکی سرباز ميزند و خواهان دور ساختن هرچه سريعتر فرهنگ مهاجم است ، که ميتواند به شکل تحقير، ارعاب و ياخشونت های فزيکی خود را نشان دهد. واکنش مهاجرين در اين ميان به شکل دفاع از خود يا گوشه گيری تبارز می يابد. کشور ميزبان دراين صورت هرگونه جذابيتی را بــــــرای مهاجرين از دست ميدهد. در حالت دوم انعطاف بيشتری برای مهاجرين نشان داده ميشود، از حقوق آنها دفاع بعمل می آيدو برای زنده گی شـــــان تسهيلاتی را فراهم می سازد. خارجی ها و مهاجران در نگهداری وارزش گذاری فرهنگ خود آزاد هستند، اما مؤ ظف به رعايت اصول زنده گی و قواعد اجتماعی کشور ميزبان هستند، کشور ميزبان در شناخت فرهنگ تازه هيچ اقـــــدامی نميکند و علاقه ای هم از خود نشان نمی دهد. تبادل فرهنگی در سطح و بيشتر به شکل تظاهر می ماند ، که نــــــــوعی ناديده انگاشتن فرهنگ تازه است. نوع سوم که در واقع مطلوب ترين نوع برقراری رابطه و تبادل فرهنگی است، به شکل تلاش برای شناخت فرهنــــــگ جديد روی ميدهد. فرهنگ تازه به عنوان پديده قابل توجه و همسنگ ارزيابی ميشود. و در مقام فرودستی برای تحکــــــم کردن کشور ميزبان قرار نمی گيرد. برخورد برابر اين حُسن را دارد که به فرهنگ ميزبان هم فُرصت شناسائی فرهنگ نورا ميدهد و تبادل فرهنگی به شکل سازنده ای آن رخ ميدهد . اين نوع که ايديآل است بادريغ به ندرت امکان تحقق را می يابد . در اين نوع رابطه حضـــور مهاجران به عنوان شانس برای شناخت مورد قدردانی واقع ميشود و مهاجران نه بعنوان سربار، بلکه با امکــــــانات تازه مورد استقبال قرار ميگيرند. در برخورد با مسأله مهاجرت در کشور هالند با کمی اغماض بايد نوع دوٌم را در نظر داشته باشيم ، بی آنکه جوخارجی ستيزی را در اينجا ناديده انگاريم و يا به آن کم بها دهيم . اينکه خارجی ها در هالند چه نقشی دارند و خود را به چه ميزانی در مسايل کشور ميزبان سهيم ميدانندو يااينــــــــکه از آن تنها به عنوان پناهگاهی سود می جويند ويا خواهان شناخت بيشتر هستند به عوامل مختلفی بستگی دارد که علـــــت حضور مهاجرين به دلایل سياسی، اقتصادی،فرهنگی،وهمچنان عمر مهاجرت از جمله در آن ذيدخل است. بررسی وضعيت افغانها در هالندو ميزان تطابق آنها در اين کشور مستلزم پژوهش همه جانبه و و يژه ای ميباشد که ما هنوز قادر به اجرای چنين مأمول نيستيم . اشارۀ من در همچو مسايل فقط متکی به تجارب و اندوخته هائی ناشی از کار در نهادهای پناهنده گی است که آنهم فقط وضعيت انهائی را شامل خواهد بود که در سالهای اخير در اين کشـــــــور رو آورده اند . بادر نظرداشت قوانين مهاجرت و پناهنده گی در اين کشور که قبلاً تذکار يافت و چنين قوانين شرايط دشوارتری را در برابر همه ، منجمله افغانها قرار داده است ؛ ميتوان اذعان داشت که علی الرغم آن افغانها نزديک شدن به فرهنــــــــگ هالندی را سريعتر از سايرين انجام ميدهند و کدام معضله ای در اين رابطه که سد کننده و پرهيز را نشان دهد به مشاهده نرسيده است . فراگيری لسان هالندی علی الرغم موانعی که در قانون در رابطه به کسانی که تعين سرنوشـــــت نه شده صراحت دارد، با ميل و رغبت فراوان وجود دارد . بائيست ياد آور شد که اقدامات کشور هالند در رابطه به يکسان قرار ندادن تسهيلات جهت فراگيری لسان باعث شده که قشر وسيعی از روشنفکران افغان مجال سهمگيری در حيات اجتماعی و فرهنگی هالند را از دست بدهند و نتيجتا ً پروسه تطابق فرهنگی را کمرنگ سازد. برخی پيشداوری های مانند اينکه يک کتگوری از افغانها را به عناوين گوناگون تحت سوأل قرار داده و پروسه پناهنده- گی شانرا به تعويق انداخته وبد تر انکه به نامهائی چون " مجرم جنگی " ، " کمونيست" ، " ناقض حقوق بشر" و غيره . غيرو ياد شده و در حقيقت آزادی و مصئونيت شان تحديد ميگردد ، اينها راه را برای وفاق فرهنگی می بندد و جهت برنامه ريزی های همه گير و دراز مدت موانع جدی ببار می آورد . تلاش از سوی کشور ميزبان برای نزديکی و شناخت به هيچ مبدل میشود و اگر ادعائی مبنی بر نزديکی با افغانها وجود دارد تنها با افغانهائی دوره های قبل خواهد بود ، که در مشوره به خودشان ترک وطن نموده اند و با آنهـــــــــا روابط تنگاتنگ داشتند و دارند . در ميان اين همه ناملايمات ونامهربانی های کشور ميزبان بايد ياد آور شوم که در تطابق فرهنگی و برای شناختن و شناخته شدن هميـــــــــاری ها و هماهنگی ها ی دو جانبه ای در کار است .
برخی فا کتها و بررسی اجمالی وضعيت پناهنده گان در مسأله انتيگراسيون: اداره هماهنگی تطابق اقليت های وزارت عدليه هالند برحسب معمول راپور سالانه خويشرا در امور تطابق مهاجرين در جامعه هالند در سال 2004 انتشار داده است، در اين راپور تأکيد خاص در باره وضع اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی 5 گروپ تازه وارد مهاجرين بعمل آمده است . اين گروپ ها عبارتند از: { افغانها، عراقی ها، ايرانی ها ،يوگوسلاويائی ها و سوماليائی ها} ؛ در راپور متذکره در باره ای وضعيت اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی اين گروپ ها چنــــــيـــن آمده است : - اين گروپ ها ی تازه به تناسب گروپهای قبلی ( ترک ها، مراکشی ها) خيلی کمتر بصورت مجزا از جامعه هالند زنده -گی مينمايند. همچنان پروسه ( انتيگراسيون) يا تطبيق سازی و فراگيری زبان اين کتگوری به مراتب آسان تر بودتا گروپهای کلاسيک مهاجران ، با وصف آنکه گروپهای تازه وارد 60 در صد برنامه تطبيق سازی را فرا گرفته اند. - سطح سواد و تحصيل اين جديدالورودها تقريبا ً همسان با هالند ميباشد و به تناسب مهاجرين قبل اکثريت آنها دارای تحصيلات عالی می باشند. - گروپ تازه واردان با وصف آنکه به تناسب مهاجران قبلی از کوتاه زمان در هالند زنده گی مينماينــــــد ولی به زبان هالندی خيلی خوب تکلم مينمايند . - کودکان اين کتگوری مهاجرين در مکاتب ابتدائيه و متوسط به تناسب کودکان هالند طور قابل ملاحظه ای عقب مانی درسی ندارند. طبق يک گذارش در بين مهاجران تازه وارد بيکاران رقم درشتی را نشان ميدهد ولی گذارش ديگر حاکــــــی اســــت که جديدالوروردها تا هنوز پروگرام انتيگراسيون در هالند را تکميل نکرده اند . زيرا نمی توان آنهارا در قطار بيـــکاران قرار داد. - بخش اعظم اينها از معاش سوسيال برخوردار اند و اکثريت آنها هيچگاه قبلا ً در هالند کار نکرده اند و بدين جهت نمی توانند از حقوق معاش بيکاری چون ديگر هالندی ها برخوردار شوند . - مهاجران دارای تحصيلات عالی و سويه خوب به يقيين می توانند بصورت بهتر پروسه تطابق با محيط ( انتيگراسيون) وعرصه های فرهنگی ، اجتماعی و سياسی را درک و انکشاف دهند . - اين گروپ جايگاه اجتماعی خود را بهتر يافته اند . - افراد اين گروپ به تناسب هالندی ها سهم قابل ملاحظه ای در اعمال غير قانونی ندارند . - وضعيت زنان شامل اين کتگوری در حد نا مناسب قرار دارد و به قول کارشناسان زنان اين کتگوریبه طور قابل ملا- حظه ای غير فعال می باشند.
پاليسی ها و انتيگراسيون: در هريک از اجلاس اتحاديه اروپائی و همچنان نشستهای پاليسی ساز هالند که پيرامون چگونگی وضعيت پناهنده گان و مقابله با اين پديده درد سر آور تدوير يافته است ، در پهلوی ساير مسايل مورد بحث حتما ً رابطه ای ميان افزايش پنا- هنده ها و گسترش جنايت مطرح بوده است . طرح اين مطلب ضربه ای ايست که به قدر کافی ميتواند پروسه ای شهرو- ندی و انتيگراسيون را متضرر و بی اعتبار سازد. رسانه های گروهی هالند خصوصا ً جرايد احزاب راست گرا رابطه ای تنگاتنگی را بين افزايش جمعيت پناهنده و رشد جرائيم در هالند را ادعا می کنند و گاهی همه کاسه و کوزه را بسر پناهنده می شکنند ، زمانی که پناهنده برای زدودن تصور ذهنی منفی اين رسانه ها و رهائی از تبعيض به چاره جوئی می برآيد تصادم فرهنگی واقع می شود .آنگاهست که پروسه شهروندی ( انتيگراسيون ) لطمه می بيند و کار متصديان امور شهروندی رابه دشواری ها و چالشها مواجه ساخته و زمان و مصارف بيشتر را ايجاب می کند. اتخاذ پاليسی های پناهنده گی به ويژه سیاست برخورد کتلوی و گروپی در مسأله پناهنده گی که مغاير اصل برخورد انفرادی و ملا حظه ای هر کيس جداگانه است ، ضربه ديگری است به اين پروسه که کشور ميزبان را نزد مهمان بی اعتبار می سازد . نتيجه گيری : هرچند به اتکای چنين فاکتهای محدود دشوار است به يک نتيجه گيری همه شمول نايل آمد ، اما بآنهم ميتوان راه را گشود. همانطوری که گفته آمديم ؛ چگونگی انطباق با جامعه هالند يکی از مسايل مبرم شهروندی درآين کشور است . تا زمانی که زمينه های لازم و بستر آن هموار نگردد، انتيگراسيون و انطباق با محيط در محدوده شعار باقی می ماند و کار و عرق ريزی متصديان اين پروسه که شديداً خواهان تحقق آن می باشند به هدر می رود ؛ پس اگر ميخواهند که چنين پروسه سير هدفمند و نورمال خود را طی کند ، بهتر است تا اتموسفير لازم را فراهم سازند. فراهم آوری همچو فضأ مستلزم آنست که مشوره هائی به قانون گذاران و مسئولين امور پناهنده گی بدهند و آنها را متوجه وخامت تصاميم و فيصله های شان در عرصه پناهنده گی سازند ، چه اين دو روند مرتبط و در عين حال تأثير گذار بالای همديگر است و در جائی که در مسأله پناهنده گی برخورد نا متوازن صورت گيرد پروسه های مربوط به انتيگراسيون نيز به چالشهائی مواجه خواهد بود.
May 14th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها